کاروانسالار. بارسالار. سردار قافله: هرچه خلاف آمد عادت بود قافله سالار سعادت بود. نظامی. ای قافله سالار چنین گرم چه رانی آهسته که در کوه و کمر بازپسانند. سعدی. پیشوای دو جهان قافله سالار وجود کوست مقصود ز یاسین و مراد از طه. هندوشاه نخجوانی. غنچه را چون دل تأثیر جرس میسازد که چمن قافله سالار کند بوی ترا. تأثیر (از آنندراج)
کاروانسالار. بارسالار. سردار قافله: هرچه خلاف آمد عادت بود قافله سالار سعادت بود. نظامی. ای قافله سالار چنین گرم چه رانی آهسته که در کوه و کمر بازپسانند. سعدی. پیشوای دو جهان قافله سالار وجود کوست مقصود ز یاسین و مراد از طه. هندوشاه نخجوانی. غنچه را چون دل تأثیر جرس میسازد که چمن قافله سالار کند بوی ترا. تأثیر (از آنندراج)